 Login        

بهائیان تامّ

ثابتان بر عهد و پیمان بهآءالله The Persian Baha'is Under the Provisions of the Covenant

  • Home
  • Blog
  • Baha'i Justice
  • تماس با ما
  • سایت بیت العدل اعظم
  • سایت رسمی امر بهائی
  • دودمان داودی بهاءالله
  • Baha’i Firesides
  • Revelation
  • Entry by Troops
  • Most-Mighty-Document
  • Archives
  • Proofs for the Establisher

 Login

 Forgot Password?

Follow Us On

  • Facebook
  • Twitter
  • LinkedIn
  • Google+
  • Pinterest
  • RSS Feeds
  • Blog Posts,
  • Blog Comments,
  • Gallery Images,
  • Forum Topics

 MUSIC

رسول بزرگ رستاخیز

به کجا چنین شتابان

ای سرو ناز

بوی سفر

King Crimson - Starless

Bob Marley - Sun Is Shining

Bob Marley - So Much Trouble In The World

Francoise Hardy - Comment Te Dire Adieu

Francoise Hardy - Nous Tous

Sarit Hadad - Hofshia

Amy Winehouse - Valerie

Willy William - Ego

 ادعیه

لوح مبارک احمد

ترانی یا الهی

یا بهاء الابهی

قل الله یکفی عن کل شی

صلات کبیر

 Kabbalah

Hhgfvhhg


Tree of Life 

 The Great Pyramid

HhgghvHvcgc

The Great Pyramid 

 Armageddon

Gghjbbgv

Ljhgbh

Kkgfc

Prophecy Fulfilled 

 Nostradamus

Scvjb

Uhcdf

The King of Terror: George Bush

 New Jerusalem

Djlj

 PLURALISM

1


2


3


4


5


6


7


8


9


10


11


12


13


14


15


16


17

http://pluralism.org/profile/baha-i-faith-center-m...

 PASSING THE TEST OF GOD

Hbbbb7

4rfg

 The Third Shaking Of The Earth

Iijgdx

Kjhbvc

Native American Prophecy

 AN OPEN LETTER TO DSM

 Back to کتابخانه

آرماگدون 1

.
 04/04/2017 06:40AM


مقدمه

(مضامینی از تبیینات ولیّ امرالله)


خداوند در کتاب مقدس از سه "وای"(Woe) خبر داده است:

"وایِ اول از سر گذشت، دو وایِ دیگر هنوز باقی است."(مکاشفه 9:12)

"وایِ دوم درگذشت، اینک وایِ سوم بزودی خواهد رسید."(مکاشفه 11:14)

"پس شادی کنید ای آسمانها و ای ساکنان آنها! امّا وای بر تو ای زمین، و وای بر تو ای دریا["وای سوم"]، که ابلیس با خشم بسیار بر شما فرود آمده است، زیرا که میداند فرصت چندانی ندارد."(مکاشفه 12:12)


مرکز میثاق بهائی این سه "وای" را چنین تفسیر می کند:

"وایِ اوّل ظهور حضرت محمّد بن عبد الله عليه السّلام، وایِ دوم حضرت اعلی له المجد و الثّناء، وایِ سوم يوم عظيم است که يوم ظهور ربّ جنود و تجلّی جمال موعود است."(عبدالبهآء، مفاوضات فصل 11)


تفسیر دیگری که برای این سه "وای" وجود دارد: سه جنگ بزرگ جهانی است. جنگ اول و دوم درگذشته است و اینک سومی نیز بزودی میآید.

همچنین به تعبیری دیگر؛ این سه "وای" به سه حمله به شهر نیویورک("مدینه میثاق")، مقر سازمان ملل، اشاره دارد که اولین آن در تاریخ 26 فوریه 1993 و دومی در 11 سپتامبر 2001 رخ داد --چنانکه اینها توسط بن جوزف اغصان پیشگوئی شده بود-- و "اینک وای سوم بزودی میآید". این سه حمله علیه "مدینه میثاق" پیامد سه حمله محورهای نقض(میرزا محمدعلی/ احمد سهراب و روث وایت/ روحیه و "ایادی") علیه هیاکل میثاق(عبدالبهآء، شوقی افندی، بیت العدل حقیقی) است. بعبارتی جنگ های جهانی و نیز این حملات صورت ظاهری آن سه نقض ميثاق است.  

در حقیقت این سه "وای" بر علیه نیویورک پیش درآمد نبرد آرماگدون است که به دنبال آن دو سوم مردم زمین كشته و نابود گشته و هر شهری در آمریکا که جمعیتش صد هزار نفر و یا بیشتر باشد، هدف بمباران اتمی قرار خواهد گرفت. آغاز جنگ اول و دوم خلیج فارس --به ترتیب در ژانویه 1991 و مارس 2003-- نیز تعبیر دیگری از وای اول و وای دوم می باشد.


بهآءالله در کتاب ایقان تصریح می نماید که برای نبوّات الهی هر دو تعبیر باطنی و ظاهری آن موجود است، چنانکه عبدالبهآء تفسیری باطنی(معنوی) از پیشگویی وقایع آخرالزمان در کتاب مکاشفه یوحنا ارائه نموده است: "بعد ميفرمايد «و برقها و صداها و رعدها و زلزله و تگرگ عظيمی حادث شد»، يعنی بعد از ظهور کتاب عهد طوفان عظيمی پيدا شود و برق قهر و غضب الهی درخشد و صدای رعد نقض ميثاق بلند گردد و زلزله شبهات حاصل شود و تگرگ عذاب بر ناقضين ميثاق ببارد و مدّعيان ايمان بفتنه و امتحان افتند."(مفاوضات، فصل 11)


اگر نبوّات الهی مربوط به نزول ملکوت خدا و غلبه نیروهای خیر(نور،ايمان،علم) بر نیروهای شرّ(ظلمت،كفر،جهل) و یا مرتبط با ظهورات الهی باشد، آنگاه غیرقابل تغییر خواهد بود. اما همواره چنین امکانی وجود دارد که ما این شانس را داشته باشیم تا از وقوع فجایع هولناک ناشی از ایذاء و اعراض از موعود های الهی(نفوس نبوّت شده) توسط مردمان متعصب، جلوگيرى و پیشگیری نماییم. درحقیقت این مأموریت موعودهای خداوند است تا مردم را از گزند بلایا و مصیبات --یا با جلوگیری از آن بطور کامل و یا با فراهم آوردن پناهگاهی امن برای زنده ماندن در میان هجوم آن فجایع-- حفظ نمایند. اگرچه در نتیجهء پذیرش موعودهای الهی خطر وقوع بلایای ظاهری کاهش و یا رفع خواهد شد، با این وجود آن نبوّات همچنان در صورت باطنی خود که معنا و مقصود حقیقی آنها بوده، محقق گشته است. چراکه شخص از محدودیت های فکری و ذهنی اش تطهیر و رهايى یافته، و به دریافت نفثات روح القدس نائل آمده، قوا و قابلیت های معنوی اش افزایش و در خود شخصیتی نیرومند و یگانه می یابد.

تکذیب و اعراض از نفوس نبوّت شده و نقض میثاق الهی، تحقق جسمانی/ظاهری نبوّات را در پی خواهد داشت. اما ابتدا آن نبوّات در صورت باطنی خود واقع میگردد، یعنی در آسمان معنوی: «و ناگهان جنگی در آسمان درگرفت. میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند، و اژدها و لشکریانش در برابر آنان به پیکار ایستادند، امّا شکست خورده و از آسمان رانده شدند.»(مکاشفه 12:7,8)


در باب 9 از مکاشفه یوحنا آمده: «وایِ[بلای] اوّل از سر گذشت، دو وایِ دیگر هنوز باقی است». سپس در باب 10 می خوانیم که: «فرشته ای نیرومند در میان ابر از آسمان(نبوّت) نازل می شود و طوماری گشوده در دست دارد.» او عیسی در بازگشت خود، "برّه"، است. و آن طومار؛ رساله عیسی("لیلاند") تحت عنوان "گشودن هفتمین مُهر"، به پپه ریمی به تاریخ 2 مه 1991 است. و در نهایت در باب 11 می خوانیم که: «وایِ دوّم درگذشت، اینک وایِ سوّم بزودی خواهد رسید.»

لذا در اینجا "وای اول" به جنگ اول خلیج در ژانویه 1991 راجع است که اولین حمله به مرکز تجارت جهانی در نیویورک را نیز در پی داشت، سپس در ماه مه 1991 "هفت مُهر" توسط "برّه" گشوده شد چنانکه این واقعه مهم میان دو "وای"، یعنی جنگ اول و دوم خلیج، رخ داد همانطور که در مکاشفه یوحنا به آن نبوّت شده است. و اینست توضیح و دلیل قرار گرفتن فصل مربوط به گشودن مُهرها(باب 10) میان دو فصل مربوط به دو 'وای' اول و دوم(ابواب 9 و 11).

این امر برای تمام کسانی که قادر به درک آن باشند بسیار دقیق، روشن و ارزشمند است؛ و همچنین برای آنهایی که اینرا پس از حمله بعدی به نیویورک، مشاهده و درک کنند: و چه بسا که ایشان را قادر سازد تا تماماً از وقوع جنگ هسته ای جهانی، آرماگدون، پیشگیری نمایند. لذا خداوند موعود خود، کسیکه در جهان امروز حیّ و حاضر است، را ظاهر ساخته و او را صلاحیت بخشیده و دارو و علاج این جهان بیمار را در اختیار وی قرار داده تا «آنانی را که با اشتیاق در انتظار ظهور الهی، بهآءالله و "بره"/پدر و پسر، هستند» نجات بخشد.


اما کوتاه آنکه، واژه یونانی "آرماگدون" مذکور در کتاب مکاشفه یوحنا، ترکیبی از دو کلمه عبری "حار" به معنای کوه و "مجدو" که همان دشت یا دره مجدو در سایه(و جوار) آن کوه است. محققین و پژوهشگران بر این امر واقف و آگاه هستند که کوه مجدو به جبل کرمل اشاره دارد.** این همان محلی است که جنگ و ستیزی باستانی میان خیر و شر درگرفت جاییکه ایلیا کاهن مشرک خدای بعل را به قتل رساند و "از آسمان آتشی بر زمین فرو باراند". لذا این نشان می دهد که نبرد حارمجدو به جنگی روحانی میان نیک و بد اشاره دارد که به ناگهان با تلاشی بمنظور ریختن خون عبدالبهآء بر کوه کرمل در طی جنگ اول آغاز، و سپس به قتل شوقی افندی(و پسرش: اولین شورای بین المللی بهائی) و اقدام غاصبانه و کینه توزانهء "ایادی" منجر شد.

بهر روی، نهایتاً روحیه مکس ول در سال 2000 از کوه کرمل خارج گشت و پس از وی دیگر "ایادی" نیز آنجا را ترک گفتند. هرچند که همچنان آن 'بیت العدل' بی سر (فاقد رئیس)، به روایت کتاب مقدس همچون "نکبتی کریه" در آنجا باقی مانده است.

در اواخر جنگ اول، قصد عثمانی ها(به سبب تحریکات ناقضین) اين بود تا عبدالبهآء را بر کوه کرمل مصلوب کنند. اما بالاخره ژنرال آلنبی و لارنس عربستان به ماموریتی نهایی برای نجات عبدالبهآء فرستاده شدند. 

از آنجا که در حال حاضر مرکز فتنه و آشوب بر کوه کرمل ایجاد و مستقر شده، لذا "جنگ در آسمان"(روحانی) برای بیش از یک دوره صد ساله تا پیروزی میثاق و با گشودن هفت مُهر توسط "بره" و چیره شدن "غصن" در این ایام، ادامه می یابد. بنابراین واقعیت درونی آرماگدون نمی تواند چیزی جز حقیقت باطنی امر بهائی --و جنگ در آسمان علیه ناقضین؛ "ایادی"-- باشد.

از آنجاییکه "ایادی" میثاق بهائی را نقض کردند، لذا ما هم اکنون در آستانه جنگ سوم به معنای ظاهری و جسمانی آن هستیم. بی تردید این معنای واقعی و کاملی از آرماگدون است که حاکی از قرار گرفتن امر بهائی در مرکز بحران و علی الخصوص مرکز مسائلی ست که در کوه کرمل روی می دهد.

در حقیقت قرار بر این بود که میثاق بهائی مانع از وقوع جنگ جهانی سوم گردد. اما حال به سبب نقض "ایادی" بر کوه کرمل -کوه مجدو- چنین جنگی در شرف وقوع است، و به معنای تحت الفظی آن؛ خون مردم بر دستان "ایادی" است.

(مارس 2017)


**[Mt. Carmel is identified as the Mountain of Megiddo: See Jeremias in Kittel, Gerhard and Gerhard Friedrich (eds. trans. G.W. Bromiley), Theological Dictionary of the New Testament Vol. I (Grand Rapids, Michigan: Eerdmans, 1987) 1:468; also Massingberde Ford, Revelation (Anchor Bible vol. 38) (New York: Doubleday, 1975) 263; and  W. H. Shea, "The Location and Significance of Armageddon in Rev. 16:16," Andrews University Seminary Studies (Berrien Springs, MI.) 18 (1980): 152-162.]

-----------------------------------------------------------


آرماگدون

امر بهائی و ملکوت خداوند


آرماگدون به چه معناست؟

به باور اکثر مردم واژه آرماگدون به معنای نبرد عظیم ویرانگری میان خیر و شر است که در آخرالزمان روی خواهد داد. فرهنگ لغت مریام وبستر(Merriam Webster Dictionary) 'آرماگدون' را چنین معنا می کند: "نبرد نهائی و مسلم بین نیروهای خیر و شر، و نیز به معنی مکان یا زمان این نبرد".

همچنین دیکشنری فشرده کتاب مقدس، صفحه 62، آرماگدون را به عنوان: "مکان و محل نبرد بزرگ در یوم الله"(مکاشفه 16:16) معنا کرده است، و همچنین تا آنجا پیش می رود که محل دقیق آن را نیز مشخص می کند: "واژه ترجمه شده به معنی 'کوه مجدو' که در دشت بزرگی در جنوب شهر باستانی مجدو جاییکه بسیاری از جنگ های باستانی در آن روی داده واقع، و از اینرو بسیاری بر این باورند که کلمه 'آرماگدون' به یک نبرد آخرالزمانی راجع است که در آن وادی رخ خواهد داد: در وادی جزرئیل(Jezreel)."


لذا با این مقدمه و قبل از ورود به بحث اصلی، لازم است تا موافقت خود را با معانی بکار رفته مذکوره برای واژه آرماگدون اعلام نماییم. 

حال در این مقال، قصد ما توضیح برخی از المان ها و عناصر بسیار کلیدی این نبرد است تا آنکه نه تنها چیستی و چگونگی آرماگدون و یا مکان وقوع آن نشان داده شود، بلکه ماهیت بازیگران اصلی آن و تاثیراتی که بر کل جهان --که شامل همه ما نیز می شود-- و اینکه چطور هم اکنون ما در آستانه وقوع این نبرد بزرگ هستیم؛ حتی در عین حالی که شما شاهد این سطور مى باشيد، مشخص گردد.

 

و اما تنها در یک جای کتاب مقدس واژه 'آرماگدون' آمده است:

"و آنگاه تمام لشکرهای جهان را در محلی گرد آوردند که به زبان عبرانی آن را 'حارمجدو' گویند."(مکاشفه 16:16)

همانطور که ذکر گشت در دیکشنری فشرده کتاب مقدس؛ 'آرماگدون' به معنای 'کوه مجدو' ترجمه شده است چنانکه مؤلف مسیحی، هال لیندسی(Hal Lindsey)، در پرفروشترین اثر خود "واپسین روزهای زمین"(The Late Great Planet Earth) با این ترجمه موافق است. وی همچنین به ما درباره مکان دقیق وقوع آرماگدون بینش جدیدی ارائه می دهد:

"حارمجدو[آرماگدون] به معنی کوه مجدو است که این نام به دشت بزرگ جزرئیل نیز اطلاق گشته چنانکه پهنای سرزمین مقدس در میانه آن از مدیترانه تا اردن را در برگرفته است."(واپسین روزهای زمین ص 152)


kingdoms-of-ancient-israel-and-judah.jpg

همانطور که در نقشه پيداست دشت جزرئیل یک دره مسطح است که سرتاسر حد فاصل بین حیفا در کرانه مدیترانه و نیز در گذر از مجدو تا جزرئیل --جاییکه دامنه آن تا بیت شآن(Beth Shan) پایین تر از سطح دریا در دره اردن کشیده شده-- را در برگرفته. 

این دره مناطق کوهستانی جلیل در شمال را از ناحیه مرکزی تل سامره(Samaria) --بسمت جنوب-- جدا ساخته که این یک تصویر روشن و واضح از موقعیت آرماگدون به ما می دهد.

از لحاظ تاریخی، اینجا محل وقوع "بسیاری از جنگ های مشهور" است.

هال لیندسی در توضیح آرماگدون می گوید:

"اسم آرماگدون ریشه عبری دارد که به معنای قطع کردن، کشتار، و محل قتل عام است."( واپسین روزهای زمین ص 152)

اطلاعات تاریخی بیشتر درباره این ناحیه:

"[شهر مجدو که احتمالا معروف ترین و مهمترين محل تقاطع بین سه قاره بوده، تمام گذرگاه های] استراتژیک منطقه را تحت کنترل داشته است...."

مطابق با دیکشنری فشرده کتاب مقدس ص 235:

"مجدو بیش از بیست بار نابود و مجدد بازسازی شد. امروز این شهر بزرگِ ارابه های شاه سلیمان و شاه احب با نام خودش، آرماگدون(مکاشفه 16:16)، در زیر خرابه ها مدفون گشته(پادشاهان1، 9:15) چنانکه این خود گواهيست بر روز داوری خداوند قادر متعال".

همچنين دیکشنری فشرده کتاب مقدس در صفحه 55، این منطقه را صحنه وقوع جنگ های حساس و تعیین کننده در تاریخ اسرائیل توصیف کرده است:

"شهر مجدو از مسیری که مساعد ترین جاده کاروانرو را --مابين دشت شارون(Sharon) و وادی جزرئیل-- به وجود آورده بود، حراست می کرد. و چه بسا که کوههای کم ارتفاع اطراف آن شاهد خاموشی باشد بر درگیری های خونینی که بیش از هر نقطه دیگری بر روی زمین رخ داده، و تا دوران اخیر نیز ادامه داشته است. بدین جهت، تناسب این مکان با کشمکش هایی بسیار بزرگ، در کتاب مکاشفه فصل 6 به تصویر کشیده شده است."

هال لیندسی در صفحه 152 و 153 کتاب خود، 'واپسین روزهای زمین'، چنین آورده است:

"در تاریخ انجیلی نبردهای خونین بیشماری در این منطقه ثبت شده است... مشهور است که ناپلئون بر تل مجدو مشرف بر آن وادی و در حال بررسی آن منطقه ایستاده بود که خود یادآور این نبوّت است: «.. تمام لشکر های جهان در اینجا به مصاف هم رفتند.»"

آیا "تمام لشکرهای جهان" نمایانگر آن چیزی است که آرماگدون خواهد بود؟ آنچه تا بدینجا بیان گشت، محل آرماگدون را به روشنی مشخص می کند: محل نبرد بزرگ نهایی.


اما حال بیاییم ماهیت خود نبرد را بررسی کنیم. آیا آنچه ناپلئون در اندیشه داشت، آنطور که نبوّت شده محقق خواهد گشت؟ 

آیا تمام ارتش های جهان برای نبرد با یکدیگر در این نقطه گرد می آیند؟ آیا این آن نبردی است که پایان کار جهان را رقم خواهد زد آنطور که از دیرباز مردم چنین باور و تصوّری داشته اند؟

برای پاسخ به این سوالات و بسیار بیش از آن، ما باید مجدد به کتاب مقدس رجوع کنیم.

حال بیایید دوباره آیه 16 از باب 16 کتاب مکاشفه، و بلکه نیز آیات 13 و 14 را به همراه آن ملاحظه نماییم:

"در این هنگام، دیدم که سه روح ناپاک به هیئت وزغ از دهان های اژدها و آن جانور وحشی و پیامبر دروغین بیرون آمدند. این ارواح ناپاک که معجزاتی نیز ظاهر میساختند، به سراغ تمام فرمانروایان جهان رفتند تا آنها را در آن روز عظیم داوری خداوند متعال، وارد جنگ کنند... آنگاه تمام لشکرهای جهان را در محلی گرد آوردند که به عبرانی آن را 'حارمجدو' گویند."


سه روح شیطانی به هیئت وزغ

در این آیات از رویای یوحنا چنین می خوانیم که "سه روح ناپاک به شکل وزغ" دیده می شوند که از دهانهای یک "اژدها"، یک "جانور وحشی" و یک "پیامبر کاذب"؛ "خارج می شوند".

همچنین می خوانیم که این "سه روح شیطانی"، "به سراغ پادشاهان جهان می روند"... "تا آنها را برای نبرد گرد آورند"... "در موضعی که حارمجدو نامیده می شود".

لذا سوالات روشنی که باید از خود بپرسیم اینست:

این "سه روح ناپاک و شیطانی که به وزغ می مانند" کیستند؟ 

"اژدها"، "جانور وحشی" و "پیامبر دروغین" چه چیزی و یا چه کسانی هستند؟ 

چگونه آنها می توانند رهبران جهان را "برای نبرد" گرد آورند؟

و چه موقع و در کجا این نبرد عظیم رخ خواهد داد؟ آیا آن حقیقتاً در محدوده و منطقه کوچکی که ما بر روی نقشه مشخص کردیم، به وقوع خواهد پیوست؟ و در نهایت، کل این ماجرا برای مردم جهان و برای ما و شما به چه معنا خواهد بود؟

جهت پاسخ به این سوالات، ما ابتدا مقصود از اژدها، جانور وحشی و پیامبر دروغین را واضح و روشن خواهیم نمود. سپس امکان شناسایی ماهیت "سه روح ناپاک" و چگونگی خروجشان از دهان آنها به سهولت فراهم خواهد آمد. ما همچنین به شما خواهیم گفت که چرا پادشاهان و لشکریان زمین به جنگ و مصاف هم خواهند رفت، و اگر اراده خداوند بر اين امر تعلق پذيرد آنگاه شما نیز درخواهید یافت که آرماگدون در شرف وقوع است آنچنانکه قادر خواهید گشت تا خود و عزیزانتان را برای این رویداد بزرگ آماده و مهیا نمایید.

اما حال ببینیم که اژدها کیست و لذا ماهیتش را معلوم سازیم.  

 

اژدها

در هر دو کتاب مکاشفه یوحنا و دانیال نبی توصیفاتى از اژدها می بینیم که در اینجا به آن ارجاع می شود. دانیال شرحی از اژدها را در آیه 7 از باب 7 آورده است: 

"سپس در خواب جانور چهارم را ديدم که بسيار هولناک و نيرومند بود. او (قربانی های خود را) می بلعید و خُرد میکرد و باقیمانده را لگدمال مینمود. این وحش(حیوان) با همۀ وحش های پیشین متفاوت بود و ده شاخ داشت".

یوحنا در باب 12 از مکاشفه، آیه 3؛ جانور/اژدهای مشابهی را توصیف می کند: 

"آنگاه نشانی دیگر در آسمان پدیدار شد: اژدهایی سرخ ظاهر شد که هفت سر داشت و ده شاخ، و هفت تاج بر سرهایش بود". 


یوحنا و دانیال هر دو این اژدها را که ده شاخ داشت، مشاهده کردند. یوحنا علاوه بر آن توضیح می دهد که نیز آن حیوان هفت سر داشت. این اژدها همان سلسله بنی امیه است که پس از رحلت محمد، اسلام را غصب کرده و به انحراف و تباهی کشاند. 

هفت سر این اژدها، هفت کشور و اقلیمی بود که بنی امیه بر آنها حکومت می کرد: ایران، ترکستان و ماوراءالنهر، خاورمیانه(بین النهرين و شامات)، عربستان، مصر، شمال آفریقا و اسپانیا. یوحنا می گوید که هفت تاج بر روی این هفت سر بود. 'تاج' نشانه سلطنت است که این به هفت پادشاه یا حاکم این سرزمین ها اشاره دارد.

ده شاخ نماد ده خلیفه بنی امیه است که بر این هفت سرزمین حکم راندند که با ابوسفیان آغاز و با مروان خاتمه یافت. این ده حکمران بنی امیه بودند که از هاویه[چاه بی انتهای لغزش و خطاکاری؛ پست ترین طبقات دوزخ] برخاستند تا امر الهی ای که محمد برای جهانیان به ارمغان آورده بود، را فاسد و نابود سازند. 

بنابراین تا اینجا نبوت دیگری که در باب یازده، آیه 7، از مکاشفه یوحنا آمده، محقق گشته است:

"آن وحش که از هاویه بیرون میآید، با آنان [دو شاهد خدا: محمد و علی] خواهد جنگید و بر آنان غالب شده، آنها را خواهد کشت".


تاریخ این انحراف و تباهی از سال 616 پس از میلاد آغاز شد. هنگامی که ابوسفیان کسیکه سردسته مخالفین محمد و اسلام بود، امیر مکه شد: رئیس قبیله قریش و دودمان بنی امیه. 

شهر مکه، حتی قبل از [ظهور] محمد نیز زیارتگاهی بود که بسبب وجود کعبه بعنوان معبدى کهن و باستانی؛ شمار زیادی از مردم و به قصد عبادت، عازم آن خطه می شدند چنانکه ورود آن همه بازدید کننده و زائر به آنجا، سود و منفعت کلانی را نصیب اهالی مکه می ساخت.

و این در حالی بود که بسیاری از این زائرین تنها بدين جهت به مکه می آمدند تا پیام محمد را بشنوند. از آنجا که آموزه های محمد سریعاً رشد و انتشار می یافت، رؤسای مکه بسيار مضطرب و نگران شدند زیرا تعالیم محمد برخلاف بت پرستی و باور به تثلیث بود. و نیز از آنجاکه مردم به آموزه های محمد روی می آوردند؛ این امر بطور محسوسى بر درآمد مکیان اثرى سوء گذارد. 

در تابستان سال 622 محمد به ناچار از مکه به سوی مدینه گریخت، که طبیعتا این همان سال هجرت بود که به اولین سال در تقویم مسلمانان تبدیل شد.

در مدینه، از قبل، گروه بزرگی از مومنین به محمد حضور و اقامت داشتند. همچنین چند صد تن از پیروان محمد نیز به همراه او از مکه گریختند. لذا محمد به سلامت به مدینه رسید. او رهبری بزرگ بود که باعث اتحاد مردم شد. 

سپس او رئیس دولت شد و آموزه هایش نیز همچنان بسرعت گسترش یافت. روسای مکه دريافتند که از آنجاکه مدینه در مسیر اصلی کاروانرو به سوی شام قرار دارد، برخورداری محمد از چنان امتياز و موقعیتی به نفع آنان نیست. لذا ابوسفیان محمد را تعقیب کرده و به جنگ با او رفت. در نهايت، در سال 628 محمد ده هزار تن از پیروانش را وارد مکه؛ و شهر را تسخیر، و بت ها را نابود ساخت. سپس مکه مرکز(روحانی) اسلام شد. ابوسفیان در سال 630 میلادی به ناگزير مسلمان شد، هرچند که او از آن زمان به بعد برای غصب اسلام توطئه و دسیسه چید.

امویان نیز از نبوات راجع به ظهور کسی که از نسل محمد خواهد بود، آگاه بودند. آنها همچنین می دانستند که هنگامیکه این شخص ظاهر شود، قوانین الهی تجدید و احیا شده و در نتیجه عمر سلطنت و حکومت آنها به سر خواهد رسید. از اینرو، آنها قصد داشتند تا از نسل محمد هر آنکه ممکن بود تحقق بخش نفس موعود باشد، را به قتل برسانند. 


این توطئه ابوسفیان بود که در نهایت هنگامی تکمیل شد که پسرش، معاویه، علی را --کسی که داماد محمد و جانشین برگزیده وی بود-- به قتل رساند. معاویه سپس در سال 661 میلادی، خود را در مسند علی و به عنوان خلیفه به قدرت رساند.

بنابراين سال 616 پس از میلاد، سالی که ابوسفیان امیر مکه شد، بسیار حائز اهمیت است. و تا اینجا این برای ما طریقه دیگری است تا جانوری که دانیال و یوحنا به عنوان اژدها توصیف کرده اند، را تشخیص دهیم. 


عدد جانور/اژدها

یوحنا در مکاشفه، باب 13 آیه 18، به ما می گوید که این جانور یک شماره دارد:

"این خود معمایی است و هر که باهوش(با بصیرت) باشد می تواند عدد جانور را محاسبه کند چرا که آن عدد، انسان است. و عدد او ششصد و شصت و شش است".

در ترجمه انگلیسی استاندارد کتاب مقدس(RSV) در پاورقی همان صفحه(باب 13 آیه 18) می خوانیم که "در دیگر منابع و مآخذ کهن عدد 616 قرائت می شود". در اینجا عدد صحیح، عدد 666 نیست بلکه به بیان دقیقتر؛ عدد 616 است. این عدد سالی است که این اژدها بوجود آمد. 

اژدهای توصیف شده؛ اسلام پوسیده ای است که با فساد دودمان بنی امیه در سال 616 میلادی شکل گرفت و همچنان نیز در جهان امروز موجود است. این اسلام، آن دین خالص و حقیقی الهی ای نیست که توسط محمد آشکار گشته بود. بلکه این آیین ارتداد و فاسد شده ای است که بنی امیه بوجود آورده است. 

حال آن جانور وحشی("وحش") که درباره او صحبت شد کیست؟ همچنین این وحش از قبل در هر دو کتاب دانیال و مکاشفه توصیف شده است. 


وحش

دانیال این وحش را اینگونه توصیف می کند:

"سپس چهار جانور عجيب و بزرگ از دريا بيرون آمدند. هر کدام از آنها با دیگری تفاوت داشت. اولی شبيه شير بود اما بالهای عقاب داشت! وقتی به آن خيره شدم؛ بالهايش کنده شد و آن را از زمین برگرفتند و مانند انسان روی دو پا ايستاد و عقل انسان به او داده شد. جانور دوم شبيه خرس بود و روی پاهایش ایستاد و آماده حمله شد؛ در دهانش و در ميان دندان هايش سه دنده ديدم. و به آن جانور گفته شد: «برخيز و هر چه میتوانی گوشت بخور!» سومين جانور شبيه پلنگ بود، او بر پشتش چهار بال مثل بالهای پرندگان داشت و دارای چهار سر بود! به اين جانور حکومت و سلطنت بر مردم داده شد."(دانیال 6-7:3)

 

"چهار جانور عجيب و بزرگ از دريا بيرون آمدند...."

چهارمین جانوری که دانیال در آیه 7 توصیف می کند "اژدها" هست که پیش از این توضیح داده شد که همان اسلام فاسد شده است. در اینجا دانیال سه جانور دیگر را توصیف می کند. یکی شبیه شیری است با بال های عقاب، دیگری شبیه یک خرس، و سومی شبیه یک پلنگ است.

مردم اغلب تصورات غیرواقع بینانه ای از این توصیفات دارند. کسانی وجود دارند که واقعا بر این باورند که در آخرالزمان حقیقتا جانوری از درون دریا سر بر می آورد که دقیقاً شبیه آن چیزی است که دانیال از رویایش در اینجا توصیف نموده است.

اما در کل، در باور بسیاری از مردمان تصوراتی از این دست هست که فی المثل واقعا یک بابا نوئل یا موجوداتی شبیه به آن در جهان وجود دارند. به نظر، این تنها بدین خاطرست که مردم دارای یک تصور کاملا غیرواقع بینانه هستند مبتنی بر اینکه باید به چیزی باور داشته باشند که هیچ حقیقتی را در برندارد. این افراد در یک دنیای فانتزی زندگی می کنند.  


این موجوداتی که دانیال توصیف می کند همه نمادین هستند. آنها نماد کشورها و ممالک هستند؛ و نه سمبل آن غول های جهش یافته هالیوودی. در حقیقت دانیال چهار قدرت جهانی که امروز و در زمان ما موجود هستند را توصیف می کند! 

آن شیر با بال های عقاب؛ انگستان است. سابقا انگستان تحت حکومت ساکسون ها(Saxons) بود که نمادشان 'شیر' بود. انگلستان در قرن شانزدهم توسط هنری هشتم رهبری میشد که از امپراتوری مقدس روم گسست. در آن زمان شیر نماد انگستان شد که این نماد تا به همین امروز نیز باقی مانده است.

بالهای عقاب نمایانگر ایالات متحده است چراکه عقاب نماد کشور آمریکا است. 

همه ما می دانیم که زمانی ایالات متحده مستعمره انگستان بود که با اعلاميه استقلال و سپس با جنگی انقلابی از انگستان جدا شد. بنابراین شما مشاهده می کنید که آن بال های عقاب همانطور که دانیال توصیف کرد؛ "کنده شد" و ایالات متحده به یک قدرت مستقل تبديل گشت؛ چنانکه همچون یک انسان بر روی دو پای خود ایستاد و صاحب اختیار و عقل خود شد.

خرس نماد روسیه است.

روسیه نماد خرس را از قرن یازدهم هنگامی که کلیسای ارتدکس روسیه از امپراتوری مقدس روم منشعب شد، داشت.

آن پلنگی که دانیال در رویای خود مشاهده کرد نماد فرانسه است.

هنگامی پلنگ(leopard) نماد فرانسه گشت که ساکسون ها و فرانک ها به ناگزیر بخشی از امپراتوری مقدس روم شدند.

ساکسون ها قبل از اتحاد با فرانک ها دارای سمبل شیر بودند و فرانک ها دارای سمبل پلنگ سیاه بودند. در زبان فرانسه شیر(lion) را لئو(leo)، و پلنگ سیاه(panther) را پارد(pard) می گویند. بنابراين واژه پلنگ --زرد با خال های سیاه(leopard)-- ترکیبی از دو واژه 'لئو' و 'پارد' است.


چهار ابر قدرتی که امروز بر جهان حاکم اند:

انگستان، روسیه، فرانسه و ایالات متحده آن چهار وحش هستند که دانیال در رویای خود مشاهده نمود!

آن جانور مذکور در کتاب دانیال همان جانوری است که یوحنا آن را در کتاب مکاشفه، آیات یک و دو از باب 13، توصیف می کند:

"در این هنگام جانور عجيبی را در رویا دیدم که از دریا بالا می آمد. این جانور هفت سر داشت و ده شاخ. و نیز ده تاج بر روی شاخ های او بود و روی هر سر او نام کفرآمیزی نوشته شده بود. این جانور شبیه پلنگ بود اما پاهایش مانند پاهای خرس و دهانش مانند دهان شیر بود. اژدها تاج و تخت و قدرت و اختيارات خود را به او بخشید."(مکاشفه 13:1,2)

یوحنا همچون دانیال، توصیفات مشابهی را بکار میبرد مانند؛ پلنگ، شیر، خرس. هرچند یوحنا این را نه همچون چهار جانور جدا از هم، بلکه همچون یک جانور مشاهده می کند. 

دلیل اینکه یوحنا این چهار جانور را بصورت یک جانور می بیند اینست که این چهار قدرت جهانی در سال 1945 تحت منشور سازمان ملل متحد که آن سازمان را تشکیل دادند، به یک جانور واحد تبدیل شدند. این چهار قدرت جهانی به همراه مجمع عمومی سازمان ملل که به این جانور جهت و سو میدهد، بر جهان حکمرانی می کنند. و این در مکاشفه، آیه 7 از باب 13 پیشگوئی و نبوت شده است:

"به او اجازه داده شد تا با مقدسین بجنگد و بر آنها پیروز شود؛ و بر تمام قوم ها و ملت ها از هر زبان و نژادی حکومت کند".


این چهار قدرت بعلاوه مجمع عمومی سازمان ملل؛ متفقاً از ملت های جهان شکل گرفته است که مردمانش همه از پیروان هفت دین جهانی زنده اما ارتدادی هستند. این ادیان ارتدادی از این قرارند: یهود، اسلام، هندو، بودایی، مسیحی، زرتشتی و "بهائی". این هفت دین ارتدادی، هفت سری هستند که یوحنا در آیه یک از باب 13 توصیف نموده که بر روی هر سر "نام کفرآمیزی" نوشته شده است.

این بدان معناست که این هفت دین، دیگر دین خالص خداوند نیستند آنطور که از زبان پیامبران مقدسش بر بشر آشکار گشته بود. هر یک از این ادیان به دست یک طبقه روحانیت افتاده کسانیکه آن را تغییر داده اند بطوریکه تمام آنچه که از آن باقی مانده؛ دینی است که توسط تصورات پوچ و تمایلات فاسد خودشان بوجود آمده است. و این ادیان دست ساخته بشری به حجاب هایی تبدیل شده اند که مردم را از شناسایی آنچه که دین حقیقی و راستین خداست، باز می دارد.

یوحنا در آیه 10 از باب 17 مکاشفه نیز به این "هفت سر" اشاره می کند:

"همچنين نشانهء هفت پادشاه هستند که پنج تن از آنها از بین رفته اند، ششمی فعلا سلطنت می کند و هفتمی نیز به زودی می آید، اما زیاد دوام نخواهد آورد".

این پادشاهان بطور خاص؛ دودمان ها، سلسله ها و یا کسانی هستند که این هفت دین را غصب و فاسد کرده اند. 

"پنج تن از آنها از بین رفته اند" اشاره به سلسله هایی است که ادیان یهود، اسلام، هندو، بودایی و زرتشتی را نابود و تباه ساختند. آن سلسله ها دیگر وجود ندارند؛ همچون بنی امیه. آن "ششمی" که بر یوحنا آشکار شد، دودمانی است که مسیحيت را غصب و فاسد کرده است. و "هفتمی" نیز ناقضین میثاق بهائی اند.


آن سلسه "ششمی" از زمان حیات حواريون عیسی مسیح آغاز شد، از آن هنگام که عیسی مکاشفه را به یوحنا الهام می کند؛ حدود سال 96 میلادی، که این سلسله از قبل از آن پدید آمده بود. این دودمان همچنان در جهان امروز ما موجود است و حیاتش ادامه خواهد یافت تا آنکه با آتش نابود و ساقط گردد. تنها این دین مسیحی است که امر جانشینی بر کرسی پطرس قدیس را مدعیست. قاعدتا در اینجا منظور به کلیسای کاتولیک رم با پاپ هایش است. پاپ همان "پیامبر دروغین" است.

تا اینجا ما نشان دادیم که "اژدها" همان دین اسلام فاسد شده است که جایگزین دین حقیقی محمد گشت. و "وحش" چهار قدرت جهانی؛ انگستان، روسیه، فرانسه و ایالات متحده که ائتلاف شان همان سازمان ملل است. و نیز "پیامبر کاذب"؛ مقام پاپ کلیسای کاتولیک رم است.


پیامبر دروغین

بیایید قدری بیشتر راجع به "پیامبر دروغین" صحبت کنیم؛ در اصل او همآن پاپی بود که در راس امپراتوری مقدس روم قرار داشت و دروغ "خدای مجسم" را ابداع کرد. دروغ خدای مجسم آن چیزیست که ضد مسیح(دجال) را در جهان پدید آورده است. 

دجال:

در اینجا ما قصد داریم این را توضیح دهیم که دجال چه کسانی هستند، زیرا مردم جهان همانطور که در درک ماهیت اژدها، وحش و پیامبر دروغین سردرگم هستند همچنین راجع به ضدمسیح نیز دچار اشتباه شده اند.

درک اینکه چه کسانی ضدمسیح هستند بسیار مهم است؛ علی الخصوص اگر شما جزء آن دسته از کسانی باشید که خود را مسیحی می نامند. 

یوحنا در آیه 3 باب 17 از مکاشفه راجع به زنی به ما می گوید که بر پشت "وحش" نشسته است. لذا یادآور می شویم که وحش همان سازمان ملل متحد است:

"روح خدا مرا در خود فرو گرفت و فرشته مرا به بیابان برد. در آنجا زنی را دیدم که بر روی حیوانی سرخ فام نشسته بود، حیوان هفت سر و ده شاخ داشت و بر روی بدنش نام های کفرآمیزی بود".


ما از طریق کلام عیسی مسیح درمی یابیم که دین خالص و حقیقی خدا همانند عروسی است که خود را برای ملاقات داماد آماده کرده باشد(مکاشفه 21:2). در فصل 16 از کتاب حزقيال تصریح شده است که هنگامیکه دین خالص خداوند و شریعت الله به یک دین ارتدادی تبدیل شود، سپس آن دیگر؛ تنها یک روسپی است. 

هر یک از ادیان الهی در ابتدای ظهور خود همچون زنی پاکدامن و زیبا بود، اما هنگامی که این ادیان به دست دودمان ها و سلسله هایی افتاد که آن را به فساد و انحراف کشاندند، از آن پس، دیگر آن به یک روسپی تبدیل شد. آموزه کذب تثلیث و دروغ خدای مجسم، زن زیبا(شریعت الله) را به یک فاحشه رعب انگیز بدل نمود چنانکه باعث پیدایش "وحش" شد. و این آن "زنی" هست که یوحنا او را "نشسته" بر پشت وحش می بیند. این زن؛ دین عیسی است بعد از آنکه در دستان آن دودمان فاسد گرفتار آمد، و این دین مسیحیت هست که در جهان امروز به شکل ارتدادی خود استقرار یافته است. 


تباهی و فساد همچون علف هرزیست که عیسی گفت: بسیار نزدیک به دانه غلات(و حبوبات و غیره) رشد می کند تا آن را از جا کنده و خشک نماید. در حقیقت، این دروغ(تثلیث) بسیار نزدیک به دانه حقیقت رشد می کند و با ساقه آن درهم تنیده شده است، چنانکه اگر کسی بخواهد که آن(دروغ: علف هرز) را در هر نقطه ای از زمان، از ایام حیات حواريون گرفته تا به همین امروز، از ریشه درآورد آنگاه از مسیحیت در جهان اثری باقی نخواهد ماند.  

پولس قدیس در نامه دوم تسالونیکیان چنین بیان می کند:

"و با تمام فریب و ناراستی هلاکت را در پیش گرفته اند، زیرا ایشان گرمای عشق ورزیدن به حقیقت را نمی پذیرند تا نجات یابند. از اینرو خدا اجازه خواهد داد تا با تمام وجود، این دروغ ها را باور کنند."(تسالونیکیان2، 12-2:10)


عیسی می گوید آن کسی که این علف هرز را بکارد ابلیس است(متی 42-37 و 30-13:24). همچنین "ابلیس" کسی است که به او بعنوان "مرد خبیث و متمرد" اشاره شده(تسالونیکیان2، 2:3) چنانکه این نام دیگریست برای پیامبر دروغین. لذا مجدد تکرار می کنیم که او همان مقام پاپی است.

با نظریه کاذب تثلیث و دروغ "خدای مجسم"، دین پاک عیسی به یک دین ارتدادی بدل گشت. پاپ آن زن زیبا را فاسد و از آن یک فاحشه ساخت. این "پیامبر دروغین" به نام عیسی مسیح، بسیاری را فریفت.

لذا همانطور که پیش از این نیز بیان شد؛ "ابلیس"(مرد خبیث و متمرد) اعمال شرورانه و شیطانی اش را از زمان حواريون شروع کرد.

پولس حواری چنین توضیح می دهد:

"چراکه رمز بی دینی و ارتدادی که آن یاغی باعثش خواهد شد از هم اکنون کارگر افتاده است. ولی خود او زمانی ظاهر خواهد شد که آن کسیکه فی الحال مانع اوست، از سر راه کنار برود. آنگاه آن مرد خبیث و متمرد ظاهر و آشکار خواهد شد. اما سرور ما، عیسی، به هنگام بازگشت خود او را با نفس دهان خویش هلاک و با حضورش نابود خواهد ساخت."(تسالونیکیان2، 8-2:7)

همانطور که پولس بیان نمود؛ عیسی رجعت نموده است. و حال از طریق توضیحات و تفاسیر او(عیسی/"لیلاند")، ماهیت و راز این "مرد متمرد" که ابلیس است؛ در حال برملا شدن است چنانکه پولس گفت که او آشکار خواهد شد، و سپس نابود و هلاک می گردد.

و نیز چنین مقدر گشته است که او به همراه آن وحش(سازمان ملل)، زنده در دریاچه ای از آتش انداخته شود. اینست سرنوشت آن دو چنانکه در مکاشفه به آن نبوت شده است:

"سپس آن وحش گرفتار شد و به همراه او آن نبی کاذب که در برابرش معجزات بزرگ ظاهر می ساخت تا تمام کسانی که علامت وحش را داشتند و مجسمه اش را می پرستیدند، فریب دهد. آنان هر دو زنده زنده به دریاچهء آتش با گوگرد مشتعل افکنده شدند".

در اینجا "دریاچه آتش"؛ اشاره ای است به جنگ هسته ای که بزودی بوقوع خواهد پیوست. 

حال وقت آنست تا توضیح دهیم که چگونه این پیامبر دروغین، دجال را در جهان مستقر کرده و فی الواقع این دجال چه کسی است؟


دجال؛ ضد مسیح

این پاپ بود که اعلام کرد که مسیح، ناجی قوم یهود، یک خدا و ایزد است. سپس او مسیح را با خداوند پیوند زده؛ و وی را دومین شخص تثلیث ساخت چنانکه گفت که عیسی مسیح خود خداست و اینکه وی از بدو تولدش خدای مجسم بوده است. به عبارتی او با این کار؛ ناجی[مسیحا] بودن عیسی را تکذیب کرد. 

این بسیار مهم است که ما این را بدانیم که مسیحا[نجات دهنده] به چه معناست؟ مسیحیان این را نمی دانند. آنان درباره نام عیسی مسیح چنان فکر می کنند که گویی کلمه "مسیح"(Christ) نام خانوادگی عیسی است. مثلا: مریم مسیح، یوسف مسیح، عیسی مسیح. در صورتی که مسیح یک عنوان و لقب است.


 K

k

 Search

 Blog Entries

  • “جميع ملت“ و ”جميع بلاد”
  • مبیّن کتاب
  • وصیت نامه میسن ریمی اغصان
  • پاسخ به یک نامه، شماره 8
  • حکم تقيّه
more  

 Blog Comments

more  

Copyright © 2015. All Rights Reserved.

 powered by Doodlekit™ Free Website Maker